در اذهان و افواه برخی، چنین می گذرد که زایش جاندار و پیدایی گیاه از دانه و نمونه های همانند دیگر، پس از فشار سنگین رخ می دهد، پس فشار طلایگان زایش است. کمتر تصور می شود که این پندارهای آسان یاب و به ظاهر زیبا چه آفات عظیمی دارد. به نقد و ارزیابی آن می پردازم.
۱- زایش های نمونه فشار سنگین دارد دال بر این نیست که
۱-۱- هر زایشی فشار سنگین دارد (سقوط بن علی)
۱-۲- هر فشار سنگینی، زایش دارد (کشتار دهه ۱۹۳۰ استالینی در شوروی و هیتلری در آلمان، ۱۹۵۰ در اسپانیا فرانکو، در شیلی پینوشه ۱۹۸۰ و همین سوریه، عربستان، عراق و هکذا).
۲- این تشبیهات در علوم سیستمی که برگرفته از ریاضیات است- زیر عناوین «تک ریخت» (ایزومورف) و «همریخت» (همومورف) قرار می گیرند.
– در «تک ریخت ها»، نسبت ویژگی های تشبیه شده (:فشار اجتماعی) به موضوع مورد تشبیه (: فشار زایمان)، رابطه ی «یک به یک» دارد. مانند دو عروسک کاملا شبیه به هم که یکی کوچک و دیگری بزرگ است. معمولا «تک ریختی» در واقعیت اجتماعی بسیار نادر است، مگر با فرض های ساده ساز بسیار.
– در همریخت، رابطه ی مذکور «یک به چند» یا «چند به چند» است. در ریاضیات عمدتا یک به چند (تشبیهات ساده یا انتزاعی) و در علوم سیستمی معمولا چند به چند (تشبیهات پیچیده) است.
۳- تشبیهات برای مدل سازی- که «نظریه پردازی» زیرمجموعه ی آن است- می تواند بسیار به کار آید. نمونه ی بسیار شناخته شده در علم و فناوری، بیونیکس (: علم زیست الگو) است، مانند رادار همومورف «مانع یابی» شب پره است؛ خودروهای «شاسی منعطف» ملهم از رفتار سوسک ها در تجمع متراکم» و هکذا.
۴- کاربرد «تک ریختی» و «همریختی یک به چند» هم در سیستم های اجتماعی- به معنای وسیع واژه- تقریباً نامحتمل است (چرا؟ به بحث طولانی درباره ی پیچیدگی نیاز است). می ماند کاربرد «همریختی چند به چند» در موردهای اجتماعی. چنین تشبیه مبتنی بر مجموعه ی بزرگی از تعاریف و فرض ها هشتگانه است. معمولا «تشبیه کنندگان» از نظریه های زیرین و پشتیبان تشبیه در موضوع های اجتماعی بی اطلاع اند، در نتیجه تشبیه شان «سر خود»، «نا به جا»، مبتنی بر «مطابقه ی جزء به جزء»، «به دور از تشبیهات کلی مراتبی» و در نتیجه گزینشی و نامعتبر است.
۵- این نوع تشبیهات نامعتبر در تاریخ اجتماعی بسیار بوده است:
– در میان شیعیان، هر وقت قیام بود، تشبیه به عاشورا؛
هر وقت صلح بود، تشبیه به صلح امام حسن،
هر وقت دوری از حکومت و پرداختن به درس و فحص بود، الگوی امام صادق و هکذا.
– سنیان افراطی در الگوی مدینه مانده اند.
– در عالم عرفان، گویند بایزید بسطامی در تمام عمر خود خربزه نخورد، می گفت در سیره نیافتم که پیامبر چگونه خربزه می خورد. این نمونه افراطی در ذهن و بر زبان های محافل عرفانی بود.
– تا سه دهه جنبش های چریکی و انقلابی «همریخت» انقلاب های الجزایر و کوبا بود. نماد آن ها جمیله بوپاشا و چه گوارا بود.
۶- مدل های تشبیهی آسان ایجاد می شود، راحت برای مخاطبان غیرتحلیلی توجیه می شود و اعتبار آن بسیار لغزان است.
چه بسیار خون ها به خاطر همین تشبیهات در اقصی نقاط جهان ریخته شد، چون مدل سازی اقدام اجتماعی نامعتبر بود. چه بسیار توجیه خون های ریخته که باز هم با الگوی های همریخت به آسانی پذیرفته شد. یادم نمی رود که یکی از اعاظم در اوایل، انقلاب ایران را با انقلاب اکتبر مقایسه می کرد و نتیجه می گرفت که برای فداکردن خون، خیلی جا داریم.
این هزینه های سنگین اجتماعی «پرتگاه های تشبیه» نا به جا است.
۷- نتیجه:
– الگوهای تشبیهی دارای نظریه پردازی توانمندی است، بدون توجه به آن، «پرتگاه تشبیه» در انتظار است.
– در علم و فناوری کاربردهای راهگشا داشته است و ممکن است با در نظرگرفتن رموز و غموز مباحث، جزئا تشبیه موفق داشت.
۸- یک پرسش:
ممکن است دین باوران بپرسند که مگر «ان مع العسر یسرا» همین نیست.
پاسخ: کجا گفته شد، با فشار، زایش هم است، درک اطمینان بخش حداقلی از این جمله، همیشگی نبودن فشار است، نه چیزی بیشتر. در آن نه تشبیه است و نه الگو گیری و نه توجیه. در آن فقط امید هست.
*استاد دانشگاه امیرکبیر
216216
source