چرا مردم دیگر سدان ها را نمیخواهند؟ روایتی از کوچ بزرگ به دنیای SUVها و پیکاپها
همه مردم جهان امروزه علاقه خاصی به کراس اوورها و SUVها پیدا کردهاند و کمتر به سدانها علاقه نشان میدهند. در خیابانهای امروز ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، منظره تکراری و گویایی به چشم میخورد: سدانهای باسابقه که روزگاری بیرقیب به نظر میرسیدند، اکنون با استقبال کمتری مواجه شدهاند و برخی از خط تولید

همه مردم جهان امروزه علاقه خاصی به کراس اوورها و SUVها پیدا کردهاند و کمتر به سدانها علاقه نشان میدهند.
در خیابانهای امروز ایران و بسیاری از کشورهای دیگر، منظره تکراری و گویایی به چشم میخورد: سدانهای باسابقه که روزگاری بیرقیب به نظر میرسیدند، اکنون با استقبال کمتری مواجه شدهاند و برخی از خط تولید کنار رفتهاند و جای خود را به شاسیبلندهای شهری، کراساوورهای کوچک و حتی وانتهای لوکس دادهاند که پیشتر تنها در کارگاهها یا مسیرهای روستایی دیده میشدند. اما این فقط یک تغییر در انتخاب خودرو نیست؛ یک تحول اجتماعی، فرهنگی، روانی و حتی اقتصادی پشت آن نهفته است.
برای درک این تغییر، باید به عمق آن سفر کرد و آن را فقط در قالب تیترهایی چون «مُد جدید» یا «سلیقه بازار» خلاصه نکرد.
در دهههای گذشته، سدانها نماد ثبات و وقار بودند. از مرسدس کلاس E تا پراید و پژو 405، سدانها با صندوق مجزا، سواری نرم، مصرف سوخت منطقی و دینامیک حرکتی دقیق، انتخاب عقلانی هر خانوادهای محسوب میشدند. این اتومبیلها بر اساس نیاز واقعی مصرفکننده خریداری میشدند و میراثی بود که از دهههای گذشته به ارث رسیده بود.
یعنی زمانی که خودرو یک کالا برای رفع نیاز بود و تا این اندازه به یک نماد برای نشان دادن طبقه اجتماعی تبدیل نشده بود. اما با ورود قرن جدید، مفاهیمی تازه وارد صنعت خودرو شد: ارتفاع بیشتر، کابین بلندتر، دید بهتر و حس تسلط بر جاده.
ضمن اینکه در کنار تغییر رفتار جامعه جهانی به تجاریسازی تمام کالاها، ترویج مصرفگرایی و ترغیب افراد به خرید کالاهای مختلف، خودروسازان نیز سعی کردند برای بقا دست به تغییر سیاست بزنند و نیازهای جدیدی را در مشتریان پدیدار سازند.
شاسیبلندها، در ابتدا فقط مختص ثروتمندان یا ماجراجویان بودند. این موضوع را افرادی که سن بیشتری دارند به خوبی درک میکنند. زمانی که به عنوان مالک نیسان پاترول، فرمانروای خیابان بودید و با دید یک فرد متمول به شما نگاه میشد.
هیچ رقیب دیگری نیز وجود نداشت و فاصله یک خودروی سواری با پاترول از هر لحاظ بسیار زیاد بود. این فاصله فقط از بعد مالی نبود بلکه به راحتی و نوع رانندگی، استهلاک، مصرف سوخت و… هم مربوط می شد.
اما وقتی خودروسازان به ایده کراساوورهای جمعوجور و پلتفرم مشترک سدان SUV رسیدند، معادله تغییر کرد. حالا دیگر حتی یک خانواده معمولی میتوانست با قیمت یک سدان نیمهلوکس، صاحب خودرویی شود که «شبیه لندکروزر» به نظر میرسید.
ایران کشوری است با جادههای نسبتاً ناهنجار، شهرهای پرترافیک و خانوارهایی که خواستههای چندمنظوره از خودرو دارند.
اگر تا دیروز هدف یک خانواده «فقط جابهجایی» بود، امروز خودرو باید چند وظیفه را با هم انجام دهد: فرزندان را به مدرسه برساند، آخر هفته به ویلا برود، از پس چالههای خیابانهای آسفالتنشده بربیاید، اسبابکشی مختصر انجام دهد و در عین حال، «شیک» به نظر برسد.
در این میان، یک کراساوور شهری یا پیکاپ دو کابین، نقش چند بازیگر را بهطور همزمان ایفا میکند؛ چیزی که یک سدان سنتی دیگر نمیتواند.
بخش مهمی از ماجرا اما روانشناختی است. ارتفاع بیشتر خودرو، حس تسلط و امنیت را به راننده منتقل میکند.
حتی اگر این امنیت واقعی نباشد، دیدن کاپوتی که از ارتفاع بالا به خیابان نگاه میکند برای ذهن انسان معنادار است: «من قویترم».
در جامعهای که ناامنی روانی، رقابتهای اجتماعی و فشار اقتصادی گسترده است این حس درونی از برتری، میتواند یکی از معدود لذتهای ممکن باشد.
شاسیبلند و پیکاپ، ناخودآگاه جایگاه اجتماعی فرد را متفاوت جلوه میدهد.
به همین دلیل حتی در بین کسانی که هرگز به مسیر خاکی نمیزنند علاقه به این دسته از خودروها روزبهروز بیشتر شده است.
بازار ایران به دلایل مختلف تنوع واقعی در سدانهای میانرده ندارد.
اگر فردی طی تمام این سالها میخواست یک سدان مدرن، کممصرف، ایمن و زیبا داشته باشد، گزینههایش بسیار محدود و یا کهنه بود.
در مقابل، شرکتهایی مثل چری، جک و امویام با محصولات شبهشاسیبلند، با آپشنهای جذاب و طراحی جسور، جای خالی تنوع را پر کردند.
وقتی یک فرد با بودجه متوسط، میتواند خودرویی با مانیتور بزرگ، سقف پانوراما، صندلی برقی، دوربین ۳۶۰ درجه و ارتفاع بالا داشته باشد، چه نیازی به یک سدان ساده و بیزرقوبرق است؟
پیکاپها نیز به دلیل تمایل به متفاوت بودن و نبود گزینهای واقعی برای SUVهای فولسایز، محبوبیت زیادی پیدا کردهاند.
در بازار ایران، خودروهای بزرگ و فولسایز یا اصلاً وجود ندارند یا قیمتی نجومی دارند.
یک پیکاپ دو کابین مثل آمیکو، فوتون یا KMC T9، با ابعاد بزرگ و ظاهری خشن، تنها گزینه موجود برای کسانی است که میخواهند خودرویی «خاص»، بزرگ و متفاوت داشته باشند، بدون اینکه ۱۰ میلیارد تومان برای لندکروزر بپردازند.
این پیکاپها در ذهن خریداران میتوانند نقش SUV های فول سایز را بازی کنند.
سبک زندگی در حال تغییر است. خانوادههای ایرانی حالا بیشتر سفر میروند، بیشتر لوازم ورزشی دارند، آخر هفتهها به کوه و طبیعت میزنند و بسیاری از آنها میخواهند یک خودرو برای همه این نیازها داشته باشند.
در این معادله، سدان ها هیچ شانسی ندارد. به خصوص سدان هایی که برخلاف پیکاپ ها روز به روز غیرکاربردی تر می شوند.
ارتفاع آن ها کمتر، فاق لاستیک کوتاه تر، فضای کابین تنگ تر و فنربندی خشک تر.
در پایان باید گفت: کوچ از سدان به SUV و پیکاپ، فقط تغییر فرم بدنه نیست؛ تغییری در دیدگاه مردم نسبت به خودرو، کارکرد آن و حتی جایگاه اجتماعی فرد در جامعه است.
سدانها شاید از نظر فنی هنوز هم برتر باشند اما در ذهن مشتری شاسیبلندها قصهای هیجانانگیزتر روایت میکنند.
قصهای که در آن خودرو فقط وسیله نقلیه نیست؛ نماد قدرت، شخصیت، امنیت و ماجراجویی است.
و تا وقتی این قصه شنونده دارد، سدانها باید در سایه بمانند.
ذائقه مردم تغییر کرده، چون دنیای اطرافشان تغییر کرده. خواستههای آنها چندلایهتر، پیچیدهتر و احساسیتر شده است.
دیگر «نرمی سواری» یا «مصرف سوخت پایین» کافی نیست.
مردم خودرویی میخواهند که شخصیت داشته باشد، نقش بازی کند، در عکسها خوب بیفتد و حتی از هویت آنها دفاع کند.
اینجاست که SUVها و پیکاپها پیروز میدان میشوند. نه به خاطر اینکه بهترند بلکه چون پاسخ به سؤالاتی هستند که سدان ها اصلاً نشنیدهاند.
برچسب ها :ایران خودرو ، سایپا
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0