در ابتدای قرن حاضر، بسیاری از صاحبنظران، نیاز به مسئولیت اجتماعی سازمانها را مورد تاکید قرار دادند و سرانجام در سال ۱۹۱۹ میلادی، پژوهشگران رشته بازرگانی برای نخستینبار هشدار دادند که اگر بنگاههای اقتصادی در انجام مسئولیت اجتماعی خود اهمالکاری کنند، جامعه باید به هر نحو ممکن، اختیارات آنها را درباره فعالیتهای اقتصادیشان سلب کند و کنترل آنها را در دست گیرد. از اوایل دهه ۱۹۲۰ میلادی نیز، سایر پژوهشگران مدیریت در نوشتههای خود به مسئولیت اجتماعی بنگاههای اقتصادی تاکید کردند.
باتوجه به اینکه، موسسات بازرگانی در جامعهای کار میکنند که آن جامعه برای آنها فرصتهای مختلفی را ایجاد کرده تا به کسب سود بپردازند، در مقابل، باید سازمانهای مذکور متعهد باشند تا نیازها و خواستههای جامعه را در حد امکان برآورده کنند که این تعهد «مسئولیت اجتماعی» نامیده میشود.
رابینسون، نویسنده و نظریهپرداز حوزه اجتماعی در این رابطه میگوید: «مسئولیت اجتماعی یکی از وظایف و تعهدات سازمان برای منتفع کردن جامعه است، بهنحوی که هدف اولیه سازمان یعنی حداکثر کردن سود را صورتی متعالی ببخشد».
کیث دیویس، استاد دانشگاه در ایالت آریزونای آمریکا نیز معتقد است: مسئولیت اجتماعی یعنی نوعی احساس تعهد بهوسیله مدیران سازمانهای تجاری بخش خصوصی تا آنگونه تصمیمگیری کنند که در کنار کسب سود برای موسسه، سطح رفاه کل جامعه نیز بهبود یابد.
مسئولیت اجتماعی شرکتها در سالهای اخیر به موضوعی داغ در سطح جهان تبدیل شده و حتی سازمانهای جهانی جامعه اروپایی، بهویژه سازمان ملل در این زمینه فعالیت قابلتوجهی دارند. باتوجه به اهمیت این بخش درباره مسئولیت اجتماعی شرکتها و رابطه آن با کسبوکارها چه میتوان گفت؟
هر وجهی از کسبوکار دارای یک بعد اجتماعی است. مسئولیت اجتماعی شرکتها که به اختصار CSR نامیده میشود، در واقع روشهایی است که مبتنی بر ارزشهای اخلاقی و احترام به کارکنان، جامعه و محیطزیست باشد. این مسئولیتها به این منظور برنامهریزی میشود که برای جامعه و بهطورکلی برای سهامداران حامل ارزش پایدار باشد. حوزه مربوط به روش یا رویه کسبوکار در برگیرنده یکی از پویاترین و چالشپذیرترین موضوعهایی است که امروز مدیران شرکتها با آن روبهرو هستند؛ امروزه برای مدیران دیگر کافی نیست که وظایفی چون برنامهریزی، سازماندهی و کنترل را انجام دهند و خود را اثربخش بنامند، بلکه پاسخگویی به نیازهای جامعه و خواست شهروندان و مشتریان داخلی و خارجی سازمانهایشان از زمره وظایف بااهمیتتر آنها محسوب میشود. نظریه «ذینفعان» از این استدلال استفاده میکند که علاوه بر کسانی که در شرکت مفروض، سهم مالکانه دارند، بسیاری از افراد و گروههای دیگر نیز در آن شرکت، علایقی دارند و رفتار شرکت و نحوه راهبری آن، بر علایق ایشان اثر میگذارد، بنابراین باید حقوق و علایق این طیف گسترده از ذینفعان، در سیاستها و رفتار شرکت دیده شود. در طیف گروههای ذینفع در بنگاهها، گروههایی مانند مالکان، سهامداران، مدیران، کارکنان، مشتریان، تامینکنندگان، توزیعکنندگان، دستگاههای ناظر بر حسن اجرای قوانین، سازمانهای پاسدار محیطزیست، مردم، دولت، رقبا، بانکها و موسسههای مالی، رسانهها و جامعه علمی را میتوان مشاهده کرد. هر وجهی از کسبوکار دارای یک بعد اجتماعی است؛ مسئولیت اجتماعی شرکتها در واقع روشهایی مبتنی بر ارزشهای اخلاقی و احترام به کارکنان، جامعه و محیطزیست است. این مسئولیتها به این منظور برنامهریزی میشود که برای جامعه و بهطورکلی برای سهامداران، حامل ارزش پایدار باشد. مسئولیت اجتماعی از تعهدات مدیریت است که علاوه بر حفظ و گسترش منافع سازمان، در راستای رفاه عمومی جامعه نیز انجام میشود.
بهنظر میرسد شرکتها و سازمانها درحالحاضر باید به توسعه همهجانبه اقتصادی برای خود، کشورشان و توسعه پایدار جهانی دست یابند. نظر شما در اینباره و درباره اهمیت موضوع مسئولیت اجتماعی چیست؟
برخلاف دیدگاه سنتی، وظیفه شرکتها و سازمانها تنها کسب سود و سودرسانی نیست، بلکه تمام شرکتها و سازمانها در قبال محیط و فضای کسبوکار خود، چه در منطقه و چه در جهان مسئولیتهایی دارند. پژوهش درباره موضوع مسئولیت اجتماعی مدیران نیز از دیدگاههای مختلف حائز اهمیت است. تصمیمگیریهای مدیران میتواند تاثیرات شگرفی در بخشهای مختلف جامعه بر جای بگذارد، بنابراین مطالعه روی میزان توجه مدیران به مسئولیتهای اجتماعیشان در زمان اتخاذ یک تصمیم میتواند از اهمیت زیادی برخوردار باشد، چرا که یک تصمیم نادرست و غیرمنطقی و بدون توجه به تاثیرات اجتماعی میتواند خسارتهای جبرانناپذیری را به جامعه تحمیل کند. بدونشک چنانچه افراد، گروهها، سازمانها و موسسات مختلف جامعه، خود را نسبت به رویدادها، اتفاقات و بحرانهای مختلف مسئول بدانند و هریک در حدود مسئولیت و حیطه کاری خویش در حل بحرانهای فوق تلاش کنند، بسیاری از آنها در اندک زمانی مرتفع شده و جامعهای سالم و آرام خواهیم داشت.در جوامع بشری، رفتارهای گروهی و حتی رفتارهای فردی، روی افراد و گروههای مختلف داخل جامعه تاثیر میگذارد و هرچه فرد یا گروه از توانایی و قدرت بیشتری برخوردار باشد، دامنه تاثیر آن روی جامعه بیشتر خواهد بود.
باتوجه به اینکه وابستگی کسبوکار به مسئولیت اجتماعی با نوع کار و اندازه واحد اقتصادی تناسب دارد، آیا مسئولیت اجتماعی شرکتها مختص کسبوکارهای بزرگ است؟
از آنجا که مسئولیت اجتماعی شرکت، فراتر رفتن از چارچوب حداقل الزامات قانونی است که در آن فعالیت دارد، باید یک رویکرد متعالی نسبت به کسبوکار ایجاد شود. مسئولیت اجتماعی بهطورکلی به مجموعه فعالیتهایی اطلاق میشود که صاحبان سرمایه و بنگاههای اقتصادی بهصورت داوطلبانه بهعنوان یک عضو موثر و مفید در جامعه انجام میدهند، در واقع، مسئولیت اجتماعی شرکتها رویکردی متعالی به کسبوکار است که تاثیر اجتماعی یک سازمان بر جامعه ـ چه داخلی و چه خارجی ـ را مدنظر قرار میدهد و هدف اصلی آن گرد هم آوردن تمامی بخشها متشکل از دولتی، خصوصی و سایر داوطلبان برای همکاری با یکدیگر است تا از یکسو موجب همسویی منافع اقتصادی با محیطزیست و از سویی دیگر، سبب توفیق، رشد و پایداری کسبوکار شود.البته توجه داشته باشیم که وابستگی کسبوکار به مسئولیت اجتماعی متناسب با نوع کار و اندازه واحد اقتصادی است، اما بهلحاظ منافع و ارزشی که مسئولیتپذیری اجتماعی برای هر کسبوکار سازمان ایجاد میکند، بهرهگیری از آن را در اندازههای مختلف واحد اقتصادی ضروری میکند، بنابراین مسئولیت اجتماعی شرکتها، ویژه کسبوکارهای بزرگ و سودآورتر شدن آنها نیست، بلکه رفتار سازمانی تمامی شرکتها و سازمانها را در بر میگیرد. در این زمینه، هرچه شرکتهای بزرگ نسبت به اصول اخلاقی و زیستمحیطی خود حساستر و آگاهتر شوند، شرکتهای کوچک نیز در مراوده و تبعیت از آنها مصرتر خواهند شد که از این طریق شرایط جلب اعتماد مشتریان و جامعه را فراهم کنند.
امروزه در عرصه مدیریت، پرداختن به وظایفی چون برنامهریزی، سازماندهی و کنترل را بهمعنای اثربخش بودن مدیران نمیدانند، بلکه پاسخگویی به نیازهای ذینفعان است که از وظایف اصلی مدیران بهشمار میرود، بر این اساس، مسئولیت اجتماعی شرکتها از دیدگاه مدیریتی چگونه تعریف میشود؟
حوزه مربوط به روش یا رویه کسبوکار دربرگیرنده یکی از پویاترین و چالشپذیرترین موضوعهایی است که امروزه مدیران شرکتها با آن روبهرو هستند. برای مدیران امروز دیگر کافی نیست که وظایفی چون برنامهریزی، سازماندهی و کنترل را انجام دهند و خود را اثربخش بنامند، بلکه پاسخگویی به نیازهای جامعه و خواست شهروندان و مشتریان داخلی و خارجی سازمانهایشان از زمره وظایف بااهمیتترشان محسوب میشود.شرایط امروز جهان و فضاهای جدید کسب و کار ایجاب میکند تا مدیران سازمانها و شرکتهای بزرگ که در بازارهای جهانی فعال هستند و نقش موثری دارند، تمام تلاش خود را متوجه ایجاد ارزش برای تمامی ذینفعان خود کنند و نوعی تعادل میان بخشهای اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی کسبوکارشان بهوجود آورند.بهطورکلی مسئولیت اجتماعی شرکتها به ارائه روشهایی میپردازد که سازمانها در فضاهای کسبوکار خود به آن عمل کنند و پاسخگوی توقعات جامعه، انتظارات تجاری، قانونی و اخلاقی اجتماعی آنان باشند، چرا که سازمانها مسئولیتهای بزرگی در زمینه اجتماعی، اقتصادی و محیطی در قبال کارکنان، سهامداران، مشتریان، دولت، تامینکنندگان و سایر ذینفعان خود برعهده دارند. یکی از صاحبنظران علم مدیریت بهنام پیتر دراکر در اینباره میگوید: «سازمانهای خصوصی باید بهمنظور حفظ مشروعیت کامل و باقی ماندن بهعنوان یک موسسه خصوصی قبول کنند که نقش و وظیفه عمومی و اجتماعی نیز دارند».
از آنجا که سازمانها برای جلب مشارکت آحاد جامعه، استمرار اثربخش زندگی شهروندان و ارضای نیازهای انسانها تشکیل شدهاند، مسئولیت اجتماعی شرکتها از دیدگاه روانشناسی چگونه تحلیل شده است؟
هر سازمان دارای گروههای بسیاری است، هر گروه درباره رفتارهای صحیح و مناسب، هنجارهایی را بهوجود میآورد و این هنجارها براساس نوع کاری که لازم است، انجام شود، توسعه مییابد. بهدلیل آنکه فرد بهتنهایی قادر نیست، تمامی نیازها و آرزوهای خود را برآورده کند و برای دستیابی به این هدف، فاقد توانایی، قدرت، زمان و مقاومت کافی است، بنابراین ناگزیر است نیازهای خود را به کمک دیگران و با اتکا به آنها برآورده کند.زمانی که چند نفر تلاشهایشان را با یکدیگر هماهنگ میکنند، متوجه میشوند، قادر هستند کارهایی را انجام دهند که از عهده هریک از آنها بهتنهایی برنمیآید. بزرگترین سازمانها یا جوامع نیز از طریق ایجاد هماهنگی میان فعالیتهای بسیاری از افراد به اهدافشان دست مییابند. تلاش هماهنگ افراد باعث میشود اهداف هریک از اعضای آنها نیز محقق شود، زیرا هدف، قصد یا اعتقاد اصلی و زیربنایی مفهوم سازمان و هماهنگی بین تلاش افراد در راستای برآوردن نیاز جامعه است. امروزه ساختار سازمانها تغییر کرده و سازمانها نیز در داخل سازمانهای دیگر قرار دارند. بهعبارتی، هر سازمان جزئی از یک سازمان دیگر است. جامعه نیز که بزرگترین واحد زندگی بشری است، در درون خود سازمانها و موسسات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، تولیدی، سیاسی و دولتی بسیاری را جای داده است؛ بنابراین سازمانها برای ادامه اثربخشی در زندگی مردم و برآوردن نیازهای افراد شکل گرفتهاند. میتوان این نیازها را تقسیمبندی و براساس سلسلهمراتب طبقهبندی کرد. این نیازها شامل نیازهای فیزیولوژیکی، امنیتی، احترام به خود، عشق، تعلق و نیاز به خودشکوفایی است. یکی از عواملی که باعث ادامه حیات سازمانها میشود، مسئولیتپذیری آنها در مقابل سایر انسانها، افراد و گروههای داخل و خارج از سازمان است.
اندازهگیری میزان مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها در زمینه منافع سهامداران، کارکنان و جامعه و ملاحظات زیستمحیطی بسیار بااهمیت است، در این رابطه چه روشهایی برای پایش و اندازهگیری مسئولیتپذیری شرکتها وجود دارد؟
در اینباره میتوان به سیستم «کارت امتیازی متوازن» اشاره کرد. این سیستم بهطور یکپارچه، کل عملکرد یک سازمان را پایش و اندازهگیری میکند و آن را بهبود میبخشد. در این سیستم در وجه مالی به تامین رضایت کامل سهامداران، در وجه مشتری و بازار به تامین رضایت کامل مشتریان، در وجه کسبوکار به بهبود فرآیندها و سیستم و در وجه یادگیری و رشد به ارتقای قابلیتهای نیروی انسانی و کارکنان توجه میشود، اما ذینفعان دیگری مانند دولت، اتحادیهها و انجمنها نیز وجود دارند که این سیستم از پایش و اندازهگیری مسئولیتهایی که شرکتها در قبال آنها دارند، ناتوان است، بههمین علت وجه جدیدی با نام «وجه تامین رضایت ذینفعان بیرونی و محیطی غیرمستقیم» به ۴ وجه دیگر این سیستم افزودهاند. این وجه پنجم، کارت امتیازی متوازن را کامل و تمامی ذینفعان داخلی و خارجی را عادلانه و دقیق مدنظر قرار میدهد. اندازهگیری مسئولیتپذیری اجتماعی شرکتها را میتوان در ۳ زمینه منافع سهامداران و کارکنان، منافع جامعه و مردم و ملاحظات زیستمحیطی انجام داد که در زمینه منافع سهامداران و کارکنان، ارتقای عملکرد مالی، کاهش هزینههای عملیاتی، اعتلای نام و نشان شرکت، افزایش فروش و اعتماد مشتری، بهرهوری بیشتر و کیفیت بالاتر، کاهش نیاز به وضع مقررات نوین، دسترسی به سرمایه، ارتقای ایمنی محصولات و کاهش نیاز به تضمینهای جدید ملاک عمل قرار میگیرد.
در بعدی دیگر در عرصه مدیریت و سازمان، از مسئولیت اجتماعی بهعنوان اخلاقیات فراسازمانی یاد میشود. بسیاری از اقدامات و رفتارهای مدیران و کارکنان، متاثر از ارزشهای اخلاقی است و کمتوجهی به اخلاق کار در مدیریت بنگاهها و سازمانها، میتواند معضلات جبرانناپذیری برای سازمانها بهوجود آورد.
با توسعه و پیشرفت صنایع و فناوری و تغییرات اجتماعی، تاثیرات شرکتها و سازمانها بهویژه مدیران و مراجع تصمیمگیری در این حوزهها بر جوامع اجتنابناپذیر است. مسئولیت اجتماعی مدیران را چگونه ارزیابی میکنید؟
از آنجا که شرکتها و سازمانها از سوی مدیران مجموعه اداره میشوند و نظرات آنها در نحوه اداره سیستمها تاثیرگذار است، توجه به اخلاق مدیران و مسئولیتشان در قبال جامعه با عنوان «مسئولیت اجتماعی مدیران» از اهمیت زیادی برخوردار است. مدیران تصمیماتی را اتخاذ میکنند که علاوه بر داشتن مبانی واقعیت، مستلزم قضاوت ارزشی و اخلاقی نیز هست. به این ترتیب، تصمیمات مدیران میتواند در روندی سلسلهوار سرنوشت نهادهای جامعه را تا حدود زیادی دستخوش تغییر کند. اگر مدیران شرکتها برای اهداف اجتماعی خود ارزش قائل نباشند، آلودگی محیط، بیماری، تبعیض و نابسامانی محیطشان را فراخواهد گرفت. اگر در گذشته به مدیران توصیه میشد که سازمانشان را بهرهور نگاه دارند و به ارضای نیازهای روحی و روانی کارکنان تشویق میشدند، در عصر حاضر مدیران را متوجه محیطهای خارج ازسازمانهایشان کردهاند، چراکه منشورسنتی سازمانها که دغدغه مدیران را تنها در بهرهوری، توسعه و سودآوری سازمان میدید با منشوری جایگزین شده که مسائل محیطی را در دستور کار مدیران قرار میدهد؛ بنابراین مدیر امروز برای کسب توفیقات باید نگاه به محیط بیرونی سازمان را توسعه داده و افزون بر مشتریان دائمی خود، همه شهروندان را مشتری خود دانسته و این فرهنگ را در سازمان تحت امر خود تسری دهد؛ بنابراین مدیران چنین سازمانهایی فقط به رضایت مشتریان مستقیم بسنده نمیکنند، بلکه باید همه افراد جامعه بر فعالیتهای آنها صحه بگذارند.
درباره نقش مدیران در اجرای مسئولیتهای اجتماعی و سودآوری شرکتها و سازمانها، مهمترین راهکارها کدامند؟
مدیریت مسئولیت اجتماعی شرکت یا سازمان مانند اداره کردن دیگر بخشهاست که میتوان آن را خوب یا بد انجام داد. مدیریت درست مسئولیتهای اجتماعی میتواند ضمن پشتیبانی از اهداف اقتصادی بنگاه، روابط خوبی با سرمایهگذاران بنا کرده و با کاهش هزینهها، سودآوری را افزایش دهد. فعالان حوزه کسبوکار و مدیران به این امر واقفند که اعمال مسئولانه و منصفانه و هر نوع اقدامی که سبب بهبود کیفیت زندگی افراد ذینفع مجموعه میشود، منجر به توسعه اقتصادی و سودآوری برای طرفین خواهد شد. مسئولیت اجتماعی شرکتها، تعهد صاحبان صنعت و تجارت در مقابل جامعه و افراد ذینفع است که باید ضمن احترام به فرهنگهای گوناگون، موقعیتهای شغلی برای تولید، مهارت نیروی کار، اجتماع و دولت ایجاد کند. مسئولیت اجتماعی بهنوعی سودآوری مدیران را ساماندهی خواهد کرد. اگرچه مهمترین هدف سازمانها، افزایش کارآیی و سود است، اما برای حصول موفقیت، باید به انتظارات اجتماعی و احکام اخلاقی، واکنش مناسب نشان دهند و به بهترین شکل، اینگونه انتظارات را با اهداف اقتصادی سازمان تلفیق و دستیابی به اهداف والاتری را امکانپذیر کنند؛ بنابراین پایبندی مدیران سازمانها به اصول اخلاقی، توجه به میزان مشروعیت اقدامات سازمان از نظر کارکنان، توجه و تاکید بر اصول اخلاقی جهانشمول، تدوین منشور اخلاقی سازمان، اقدامات متناسب و سازگار با خواست و حساسیتهای جامعه و برنامههای آموزش اخلاقیات برای مدیران و کارکنان از جمله اقداماتی است که مدیران میتوانند در زمینه مسئولیتهای اجتماعی خود انجام دهند. همچنین با بهرهگیری از راهکارهای لازم در زمینه مسئولیت اجتماعی، شرکتها و سازمانها با افزایش روابط کاری و احترام به حقوق کارکنان، مانند ایجاد موقعیتهای یکسان برای آنها، نبود تبعیض و مدرنیزه کردن کارها، میکوشند کیفیت زندگی نیروی کار، خانواده و موقعیت زندگی آنها را بهبود بخشند.
بهنظر شما، همه مدیران در اجرای مسئولیتهای اجتماعی موردانتظار جامعه موفق میشوند؟ دلیل موفق شدن یا نشدن آنها چیست؟
نخستین و مهمترین مسئولیت اجتماعی هر سازمان و شرکتی، پیگیری و اجرای ماموریتهای واگذار شده به آن است. اگر بنگاهی نتواند کار اصلی خود را بهخوبی انجام دهد، توان انجام هیچ کار دیگری را ندارد؛ بنابراین نخستین قید مسئولیت اجتماعی هر سازمان و شرکتی، بالابودن حجم و میزان مسئولیت آن در انجام موفقیتآمیز رسالت خود و دومی، قید مسئولیت قیدشایستگی و اهلیت است. پذیرفتن مسئولیتهایی که شایستگی انجام آن را نداریم در حقیقت عدم مسئولیتپذیری است. البته مهمترین قید مسئولیت اجتماعی، قید مشروعیت و اقتدار است. مدیر یک سازمان زمانی میتواند به مسئولیت اجتماعی خود عمل کند که سازمانش در اهداف اقتصادی و مسئولیتهای قانونی سازمانی خود موفق باشد. در غیر این صورت نمیتواند به مسئولیت اجتماعی خود عمل کند. امروزه مدیران در زمینه تحقق مسئولیت اجتماعی سازمانها، با مسیری ناهموار مواجه هستند و معضلات و مشکلاتی را پیشرو دارند که یکی از این مشکلات عمده، توجه نکردن به محیط رقابتی در جهان امروز است.
نظرتان درباره نقش مدیریت کیفیت اخلاق در توسعه پایدار و ارتباط این دو مقوله با مسئولیت اجتماعی چیست؟
در حالحاضر رعایت اخلاقیات و پایبندی به ارزشهای اخلاقی بهعنوان یکی از ارکان مهم در سازمانها موردتوجه قرار میگیرد. اصول اخلاقی به بخشی از سیاستهای رسمی و فرهنگ غیررسمی سازمانها در آمده است. مدیریت کیفیت اخلاق در بنگاههای اقتصادی، بر مبنای یک نظریه درست در خطمشی شرکت بوده و شامل دیدگاهی اجتماعی است که براساس آن، بنگاه یا سازمان عضوی از همان جامعهای بهشمار میرود که کالا و خدمات را به اعضای آن جامعه میفروشد. به این ترتیب برای اینکه مدیران شرکتها و سازمانها در زمینههای گوناگون موفق شوند، باید فناوری آنها از سوی جامعه موردپذیرش قرار گیرد، محصولات یا خدمات آنها به فروش برسد و در اجتماع از وجهه مثبتی برخوردار باشند، اما چنانچه به هر علت، یکی از محصولات ارائهشده به مشتریان یا یکی از فعالیتهای سازمانها، مقبولیت خود را در جامعه از دست بدهد، مدیریت مجموعه در زمینه مسئولیت اجتماعیاش موفق عمل نکرده و سازمان دچار مشکل خواهد شد.امروزه تمایل روزافزونی بهسوی مسئولیتپذیری اجتماعی- اخلاقی شرکتها، در حال شکلگیری است. این امر میتواند بهعنوان یک فاکتور مهم در راستای پیشبرد اهداف سازمانی همگام با سایر فاکتورهای مدیریتی، توفیقات بیشتر شرکتها را در جامعهای که در آن فعالیت میکنند، به دنبال داشته باشد.تحرکات بنگاههای اقتصادی در راستای دستیابی به اهداف خود برای کسب سود و افزایش سرمایه است و اخلاق و مسئولیت اجتماعی تضمینکننده توسعه پایدار و رسیدن به این اهداف در سالیان متمادی است؛ بهشرط آنکه مدیران نیز به اخلاق و مسئولیتهای اجتماعی خود در جامعه واقف و انجام آنها پایبند باشند. مدیریت کیفیت اخلاق در کارخانهها و شرکتها، روشی است که مسئولیت اجتماعی، توسعه و کاربرد محصولات و سیستمها را بر عهده دارد و بر مبنای یک نظریه درست در خطمشی شرکت شامل دیدگاه اجتماعی است که شرکت را عضوی از جامعهای میداند که محصولاتش را به آن میفروشد.
منبع : روزنامه صمت
source